سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طرح خدمت رسانی به مناطق محروم اختتامیه ندارد!

  لیست گزینش رده کودک را که نشانم داد و توضیحات جامعش در مورد توانمندی آدم ها را...

با خنده و شوق گفتم:

-با این حساب اسم مارو بذارید نفرآخر ذخیره.....

-الحمدالله هم استقبال در رده کودک،خوب بود هم انصافا سطح توانمندی و تخصص بچه ها.فرمایش دوستان مصاحبه گربودبه من.


-فدایشان شوم،آقام محمدباقر(ع)(رئیس طرح امسال)کودکی سنگین وسختی داشته اند خب....این هم یکی از حمایتهایشان...وخنده ی شوق همه و ...بغض و...

 


ارسال شده در توسط ماهی کاغذی

 باتوسل و عشق به تو ای یادگار کودکان کربلا،هم صدای گریه های آب،آب رقیه وعلی و عبدالله،هم اسارت زینب و سجاد و رباب،امسال توفیق خدمت میخواهیم به کودکان پاک و معصوم ایلام


ارسال شده در توسط ماهی کاغذی

بسم الله

مستندات طرح خدمت رسانی به مناطق محروم بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران و به طور خاص گروه آموزش فرهنگی-مذهبی را اینجا می گذارم برای دانلود دوستانی که بهش احتیاج دارند. این مستندات به طور خاص مربوط به حضور در منطقه قوشخانه ی استان خراسان شمالی در مرداد ماه 1388 هست:

  1.  گوشه ای از مرام نامه ی کانون خدمت رسانی به مناطق محروم ب.د.د.ت: جهادی رفتن چه مرام و اخلاقی می طلبد؟
  2. فرم شناسایی منطقه محروم : این فرم را گروه پژوهش طرح که متشکل از دانشجویان رشته علوم اجتماعی و جامعه شناسی هستند جهت شناسایی منطقه طراحی کرده اند.
  3. فاکتورهای شناسایی منطقه محروم: در واقع خلاصه ی موردی فرم بالاست. تفکیک شده برای گروه های مختلف اردو جهادی.
  4. روند اجرایی گروه آموزش فرهنگی و وظایف معاونت آموزش: تمام کارها و وظایف این سمت در قبل، حین و بعد از اردو جهادی مستند شده است.
  5. جزوه اساتید گروه آموزش فرهنگی: صحبت های اساتید مورد استفاده یا جزوه های تهیه شده جهت جامعه شناسی روستا مکتوب شده است. که برای تمام مربیان بسیار مفیده.
  6. طرح درس اولیه گروه آموزش: اینکه مسیر طرح درس فرهنگی ای که در روستا ارائه دادیم چه بوده و هر رده سنی (کودک-نوجوان-جوان-بزرگسال) دقیقا چه مباحتی را می خواستند ارائه بدهند به صورت اجمالی در اینجا آمده.
  7. طرح درس نهایی رده نوجوان آموزش
  8. طرح درس نهایی رده جوان آموزش
  9. طرح درس نهایی رده بزرگسال آموزش
  10. شرح وظایف مسئولین خواهر گروه های مختلف اردوی جهادی

نکته: در طرح ما، هیچ وقت گروه آموزش علمی-درسی نداشته ایم. گروه آموزش صرفا کارهای فرهنگی-عقیدتی را در روستا انجام می دهد. گروه فرهنگی هم به معاونت فرهنگی ای که صرفا در خوابگاه فضای فرهنگی می سازد اطلاق می شود.

تمام کسانی که در این مستند سازی دخیل بودند را دعا کنید.


ارسال شده در توسط زنبور-گزیده!

کسی به یکی می گفت:چه میکنی؟

جواب داد:دهل میزنم.

-چرا صدایش در نمی آید؟

-فردا در می آید....

صدای آموزش هایمان در روستاها کی و چه طور در می آید با خداست...

یعنی همان صدایی که ما فکرش را میکنیم در می آید؟؟؟!!!!....یا ستار و یا جبار....


ارسال شده در توسط ماهی کاغذی

اعوذ بالله من نفسی
بسم الله
 

مقدمه: آدم به خودش تو گوشی بزند، بیشتر درد دارد خب! لذا کسی را ترغیب به خواندن متن زیر نمی کنم. هرچند که این متن نه "خود-زنی" است، که من مدت هاست دنبال جواب "چرا"هایی می گردم و پیدایشان نمی کنم! نویسنده آرزو دارد انقدر دلش پاک باشد که از طریق این متن فقط به خودش -و نه جمعی که در پایین اسم شان می آید- تلنگر بزند و غیر مستقیم به کسی طعنه نزند! لطفا اینطوری برداشت کنید.

یک جلسه شورای مرکزی طرح، مریم 4 خرداد 88 گذاشت!
ضبط اش کردم.
و چقدر خوب که ضبط شد.
حالا برای اولین بار دوباره گوش اش دادم...
دلم می خواهد حالا که مدت هاست از چهارم خرداد گذشته و مدت ها تر است که از قوشخانه2 می گذرد همه ی آن جمع دوباره گوش اش دهیم.
دلم می خواهد بزنم زیر گریه!
انقدر که ما توی آن جلسه به هم تذکر دادیم و ایده آل گرایانه حرف زدیم...
از آدم های اسطوره ای بسیج و طرح حرف زدیم. از اینکه باید اینطور باشیم یا نباشیم... از اینکه طرح باید اینطور باشد یا نباشد...انقدر که حرف هامان با همه کمال گرایی اش اما خیلی درست بود! خیلی!
و همه اش بر می گشت به "خودمان"...
اما...
اما شخصا در خم یک کوچه اش ماندم!
اگر بچه های معمولی طرح آنچه باید می بودند، بودند یا نبودند آنقدرها مقصر نیستند. چه اولین بارشان بود و باید قبول کنیم نسل ورودی 86 به پایین جماعتی متفاوت با ما هستند. و حتی ما خودمان 85 ای ها نسبت به قبلی هامان. (هرچند ما خیلی بیشتر پابند ساختار و رهروی قدیمی هایمان ماندیم.)

هرچند ضبط اش تصویری نبود اما یادم هست که مریم دست اش را بالا آورد و به دیوار پشت سرش که کاغذهای فرهنگی دل نوشته ی بچه های طرح بود اشاره کرد و گفت:
اینجا یک نفر نوشته: پارسال یک "اسطوره ی بسیج" اینجا این شعر را نوشت...یعنی از نظر آن آدم یک نفر اسطوره در بسیج وجود داشته است.
و ادامه داد که: به قول م.م هرسال برای بچه ها این سوال پیش می آید که مسئولین طرح را کی انتخاب می کند که انقدر اسطوره اند؟
و بعد توضیح داد که: یعنی اگر تو مواظب خودت باشی خدا چنان برکتی به کارت می دهد که حتی در موردت اینطور فکر می کنند!
(و البت تو حتما مخلصی. وگرنه که برای فکر دیگران چنین و چنان نکرده ای. که همه اش وظیفه ات بوده است.)
آن وقت داشتیم بحث "الگوسازی" برای بچه های جدید را می کردیم.

و حالا این سوال پیچیده و دردناک که آیا "ما" امسال اینطور بودیم؟!
و ضمیر "ما" فقط به مسئولین بر می گردد!

ما امسال قبل از طرح کم با همدیگر حرف نزدیم...کم نبود دانسته هایمان. کم نبود رابطه عاطفی بین خودهامان. کم نبود انسجام و هماهنگی هامان. هرچند توسل هیچ وقت اشباع ندارد اما حتی تر کم نبود توسل مان! مشکلات قبل طرح که آبدیده مان کند کم بود؟!
ولی نشد آنچه باید می شد!
تا قبل طرح با "همه ی همه ی" مشکلات، همه چیز داشت خیلی خوب پیش می رفت ولی توی اش که رسیدیم...
نمی دانم!
همه ی درد من این است که سوراخ درز را پیدا نمی کنم!
و آخرش ماست مالی می کنیم که: لابد خیر بوده است!
نمی دانم! اگر واقعا خیر بوده پس باشه! تسلیم!
لابد!
من باز هم برمی گردم به نقطه ی اول مشکلات که بار پیش هم گفتم: کوله پشتی "نفس"مان...
انگار خدا نه تنها در فضای سیاسی جامعه مان آن موقع داشت از همه امتحان سخت می گرفت...که در هر جمعی نیز این رویه را داشت! طرح خودش یک پا فتنه ی بعد از انتخابات بود در قد و قواره یک طرح و یک بسیج! (چقدر از گفتن این حرف می ترسم و برداشت اشتباهی که آدم ها شاید کنند! پس لطفا ادامه ی جمله را جهت رفع هرگونه سو برداشت بخوانید:...) چه مگر غیر از این است که خدا در آن فتنه امتحان گذشتن از نفس را از همه گرفت؟! امتحان برملا کردن مکنونات جا-خوش-کرده در رسوب ته دل هامان؟! و مگر توی طرح غیر این بود؟! 

بل الانسان علی نفسه بصیره...یعنی که: هرکی خودش بهتر می دونه چه کار کرده!

طرح، تب نوبه ی همه جهادی هاست! یادت می آید گاه به گاه...از صدر تا به ذیل اش.

پ.ن.1 باشه! ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه! می دانم که اینطور جواب می دهی آخرش! و همه چیز را به همین یک جمله ختم می کنی و انتظار داری "من پرسوال دیر-قانع" هم قبول کنم!...نه خب! حرف اشتباهی هم نیست...
پ.ن.2 در ادامه پانوشت بالا، از دیگر پیشنهادات احتمالی شما -که قبلا آدم هایی دیگری هم داده اند- می تواند این باشد که: چون خیر بوده و چون تر که ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه، پس بی خیال شو دیگه! و لابد اینکه دیگر خودم را "اذیت" هم نکنم!! تقصیر من است که می خواهم یک چراهایی حل شود تا سال های بعد اینطوری نشود.


ارسال شده در توسط زنبور-گزیده!
   1   2   3      >